ماندلا و حزب کمونیست آفریقای جنوبی
ترجمه توسط حمید محوی ترجمه توسط حمید محوی

ه میراث سیاسی ماندلا نه چشم انداز سیاسی، احتماعی و اقتصادی آفریقای جنوبی کنونی برایمان قابل درک خواهد بود، اگر خسارات عظیمی را که استالینیسم به مبارزات انقلابی طبقۀ کارگر در آفریقای جنوبی وارد ساخت در نظر نگیریم.

 

 

نوشتۀ بیل وون اوکن

مرکز مطالعات جهانی سازی، 14 دسامبر 2013

منطقه : آفریقای سیاه

مضمون : فقر و نابرابری اجتماعی

 

 


طی این هفته صفحۀ اوّل رسانه ها بی وقفه به مرگ ماندلا اختصاص یافت، ولی رسانه هائی که در خدمت شرکت های بزرگ هستند تنها گزارش تازه ای را که به مناسبت مرگ رئیس جمهور آفریقای جنوبی مطرح شده بود به سکوت برگزار کردند.

کنگرۀ ملی آفریقا که ماندلا برای مدتی مدیریت آن را به عهده داشت، و حزب کمونیست آفریقای جنوبی هر دو بیانیه های کوتاهی منتشر کردند، و در متن حزب کمونیست آفریقای جنوبی مشخصا نوشته شده است که او «عضو حزب کمونیست افریقای جنوبی نیز بوده و در کمیتۀ مرکزی شرکت می کرده است.»

حزب کمونیست آفریقای جنوبی در ادامه به شکل مشخص تری در بیانیۀ 5 دسامبر 2013  می نویسد : «هنگام بازداشتش در اوت 1962، نلسون ماندلا نه تنها عضو حزب کمونیست آفریقای جنوبی بود _ یعنی حزبی که  در آن دوران حزب کمونیست از دیدگاه رژیم حاکم مشروعیت نداشت _ بلکه عضو کمیتۀ مرکزی حزب ما بود. برای ما، به عنوان کمونیست های آفریقای جنوبی، رفیق ماندلا نمایندۀ شرکت فعال و تاریخی حزب کمونیست آفریقای جنوبی در مبارزات رهائی بخش بود.

شرکت فعال کمونیست ها در مبارزات رهائی بخش آفریقای جنوبی نمونۀ نادری در تاریخ کشور ما بنظر می رسد. پس از آزادی از زندان به سال 1990، رفیق «مادیبا» (1) تا آخرین روزهای زندگی اش یکی از دوستان و نزدیکان کمونیست ها بود.»

سال 1964 در دادگاه برای نخستین بار و به دلایل قابل درک، عضویتش را در حزب کمونیست انکار کرده بود، و بعد پس از پایان رژیم آپارتاید، وقتی که حزب کمونیست آفریقای جنوبی به عنوان یک سازمان قانونی بازشناسی شد.

در ایالات متحده شبکه های بزرگ تلویزیونی و روزنامه های پر تیراژ تمام تلاش خودشان را در بزرگداشت ماندلا به کار بردند تا از او یک «مادر ترزا» برای آفریقای جنوبی ترسیم کنند که در راه صلح و عشق ربانی بسیج شده بوده، و بر این اساس می توانیم به روشنی سکوت آنها را در مورد گزارشات حزب کمونیست آفریقای جنوبی درک کنیم.

هر گونه بررسی حقیقی نظریات سیاسی ماندلا موجب مخدوش ساختن این تبلیغات می شود، بی آن که از تلاش های رئیس جمهور بارک اوباما چیزی گفته باشیم که سعی می کند از نمد ماندلا کلاهی برای خودش بدوزد.

تنها استثنائی که وجود داشت، مفسران سایت های راست های افراطی بودند که سعی کردند از مناسبات ماندلا و حزب کمونیست آفریقای جنوبی برای اهداف و تعابیر ارتجاعی خود استفاده کنند، از جمله مقالۀ بی شرمانۀ بیل کلر، سر دبیر اسبق تایمز، که در بخش مجلۀ هفتۀ یکشنبه در نیویورک تایمز منتشر شد، البته این موضوع را کمی دورتر با دقت بیشتری مورد بررسی قرار خواهیم داد.

در واقع، بررسی مناسبات بین کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی به ریاست ماندلا و حزب کمونیست آفریقای جنوبی با تمایلات استالینی برای درک نه تنها تاریخ آفریقای جنوبی بلکه به همچنین برای درک سرنوشت مبارزات ضد آپارتاید و موانع بنیادی که طبقۀ کارگر آفریقای جنوبی در عصر حاضر با آن روبرو می باشد به شکل اجتناب ناپذیری ضروری خواهد بود.

نه میراث سیاسی ماندلا نه چشم انداز سیاسی، احتماعی و اقتصادی آفریقای جنوبی کنونی برایمان قابل درک نخواهد بود، اگر خسارات عظیمی را که استالینیسم به مبارزات انقلابی طبقۀ کارگر در آفریقای جنوبی وارد ساخت در نظر نگیریم.

برای درک این موضوع که چگونه ماندلا به عنوان مدیر کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی در عین حال می توانست عضو کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست باشد، ابتدا ضروری خواهد بود که با ایدئولوژی ضد انقلابی استالینیسم آشنا شویم.

زیر فشار دیوان سالاری در حال زوال نخستین انقلاب کارگری روسیه در اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، و سرانجام، پس از حذف فیزیکی عملا تمام کادرهائی که هدایت انترناسیونال کمونیستی را به عهده داشتند، به احزاب کمونیستی کشورهای تحت ستم و استعمار « نظریۀ دو مرحله ای» برای انقلاب را تحمیل کردند.

این نظریه یک متارکۀ تمام عیار با چشم اندازی بود که انقلاب اکتبر 1917 در روسیه به آن تکیه داشت. این نظریه بر این اصل استوار بود که در کشورهای تحت ستم و استعمارزده، طبقۀ کارگر نمی تواند به شیوه ای که کارگران روسیه قدرت را طی انقلاب بدست گرفتند عمل کنند، بلکه مجبور هستند از انقلاب دموکراتیک بورژوا پشتیبانی کنند، و انقلاب سوسیالیستی به دوران نامشخصی، و به دوران پسا گسترش سرمایه داری موکول خواهد شد.

استالینیسم قویا علیه نظریۀ انقلاب پی در پی که توسط تروتسکی پس از انقلاب 1905 مطرح شده بود و لنین نیز آن  را در تدارک انقلاب اکتبر 1917 به کار بسته بود،  مخالفت می کرد. این برنامۀ مارکسیستی روی استقلال سیاسی طبقۀ کارگر در رابطه با بورژوازی، طی مبارزه برای جذب توده های دهقان بر اساس برنامۀ سوسیالیستی و انترناسیونالیستی پافشاری می کرد. این نظریه بر این اساس بود که در دوران امپریالیسم، وظایف دموکراتیک و ملی که برای توده های کشورهای تحت ستم، مانند آفریقای جنوبی، مطرح می شود، تحقق چنین اموری برای آنها ممکن نیست مگر از راه انقلاب سوسیالیستی، ایجاد یک دولت کارگری و گسترش انقلاب در سطح بین المللی.

سال 1935، در نامه ای که برای مبارزان آفریقای جنوبی فرستاده بود، تروتسکی چنین چشم اندازی را برای این کشور به دقت توضیح می دهد، و روی این نظریۀ پافشاری می کند که اگر انقلاب باید به «انقلاب سیاه» بیانجامد، «حزب پرولتاریائی می تواند و باید مسائل ملی را به شیوۀ خاص خود حل کند.»

او چشم اندازی را مطرح می کند که «بلشویک ها- لنینیست ها در برابر دیدگان توده های بومی ناتوانی کنگرۀ ملی آفریقا را برای تحقق فراخواست های خاص خود، به دلیل سیاست سطحی و سازشکارانه، افشا می کنند. در مخالفت با کنگره، بلشویک ها – لنینیست ها برنامۀ مبارزۀ طبقاتی انقلابی را گسترش می دهند.»

حزب کمونیست آفریقای جنوبی راه کاملا برعکسی را انتخاب کرد، زیرا کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی را به عنوان حزب انقلابی بازشناسی کرد و حتی عهده دار نگارش  برنامۀ آن شد، منشور آزادی، در سال 1955، پروندۀ اصلاح طلبانه ای که به نام «تعدد نژادها» از مناسبات مالکیت بورژوازی و نهادهای بنیادی دولت سرمایه داری دفاع می کرد.

ماندلا و کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی به سوی حزب کمونیست آفریقای جنوبی نزدیک شدند زیرا برنامۀ این حزب کمونیستی تفاوتی با ناسیونالیست های بورژوا نداشت و زیرا ابزار مناسبی بود برای همراه ساختن طبقۀ کارگر با برنامۀ کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی و بدست آوردن امتیازاتی از دیوان سالاری استالینی در مسکو که پشتیبانی محدودی از این جنبش به عمل آورد.

در مذاکراتی که بین طبقۀ رهبر در آفریقای جنوبی و کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی منجر به آزاد سازی ماندلا و سرانجام پایان رسمی آپارتاید شد، حزب کمونیست آفریقای جنوبی راست ترین و سازشکارترین موضع را اتخاذ کرد. رهبر حزب کمونیست آفریقای جنوبی جو اسلوو، [شرط پایان رژیم] را تحمیل ساخت که نمایندگی پارلمان برای حزب ملّی را تضمین می کرد که نمایندۀ رژیم آپارتاید بود، و علاوه بر این مقام نخست وزیر برای پنج سال اول، این برنامه در عین حال از ملی کردن منابع، بانک ها و شرکت های بزرگ جلوگیری می کرد.

نزدیک دو دهه بعد، نتایج این سیاست، که توسط استالینی ها به عنوان «انقلاب دموکراتیک ملی» تلقی شد، کاملا روشن است. آفریقای جنوبی امروز از دیدگاه اجتماعی نابرابرترین کشور جهان است، با 60 درصد درآمد ملی که به 10 درصد از ثروتمندترین تعلق می گیرد و در حالی که 50 درصد از فقیرترین اقشار جمعیت زیر خط فقر زندگی می کنند.

برنامه هائی مانند اقتصاد سیاه برای توانمندسازی(2) موجب شد که قشری از اعضای سابق کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی، رهبران سندیکاها و استالینیست ها و به همین گونه مردان جهان تجارت وابسته به سیاستمداران میلیونر شوند. بهترین نمایندۀ این قشر مدیر اسبق سندیکای معدنچیان، سیریل رامافوزا (3) است که به یمن میانجیگری هایش در رابطه با شرکت های چند ملیتی در زمینۀ معادن و استخدام کارگرانی با مزد نازل به ثروتی معادل نیم میلیارد دلار دست یافت.

مترجم : سیریل رامافوزا برای امر آموزش بطری باز می کند. 12 مارس 2013


دولت کنونی آفریقای جنوبی رسما 20 سال پیش در چهار چوب یک اتحادیۀ سه جانبه بین کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی، فدراسیون سندیکاهای آفریقای جنوبی و حزب کمونیست آفریقای جنوبی ایجاد شد. فدراسیون سندیکاها و حزب کمونیست به مثابه نیروی پلیس در بطن طبقۀ کارگر عمل می کنند و به عبارتی آسانسور اجتماعی برای آنهائی هستند که برای اشغال پست های دولتی و هدایت شرکت های بزرگ آماده شده اند.

روشن ترین دال بر بازنمائی چنین نقشی توسط حزب کمونیست آفریقای جنوبی، واکنش نسبت کشتار ماریکانا است که طی ماه اوت سال گذشته 34 کارگر معدن پلاتین از شرکت لونمین حانشان را از دست دادند. رهبران حزب کمونیست آفریقای جنوبی کارگران را که دست به اعتصاب زده بودند «ضد انقلابی» قلمداد نموده و از مداخلۀ پلیس پشتیبانی کردند.

«این واقعه کشتار نبود، یک نبرد بود» دومینیک تویدی(4) مسئول حزب کمونیست آفریقای جنوبی اعلام کرد «پلیس از سلاح هایش به شکل که جایز است استفاده کرده، به همین علت است که پلیس مسلح است. افرادی که مورد اصابت قرار گرفته اند از دیدگاه من به کارگر شباهت نداشتند. ما باید خشنود باشیم. پلیس قابل تحسین بود.»

از این حملات شدید برمی آید که کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی و هم پیمانانش در حزب کمونیست آفریقای جنوبی و کنفدراسیون های آفریقای جنوبی در وضعیتی دچار بحران شده اند که طبقۀ کارگر وارد کارزار می شود، نه تنها علیه شرکت های معدنی و دیگر کارگزاران سرمایه داری بلکه علیه کنگرۀ ملی و دستگاه سندیکائی.

رئیس جمهور آفریقای جنوبی، جاکوب زوما، بزهکاری مالی کنگرۀ ملّی آفریقای جنوبی را به شکل خلاصه به تنهائی بازنمائی می کند. او به پشتیبانی کنگرۀ ملی که در چندین فقره بزهکاری دخالت داشته و با پشتیبانی حزب کمونیست آفریقای جنوبی به قدرت رسیده است که دائما او را به عنوان «مرد مردمی» قلمداد کرده اند.

به این دلیل که حزب کمونیست آفریقای جنوبی همچنان از این رئیس جمهور بزهکار پشتیبانی می کند، به روشنی روز سه شنبه در پی مراسم بخاک سپاری ماندلا در ژوهانسبورگ اشکار شد، چندین گروه از مردم جاکوب زوما را چندین بار هو کردند. فردای این حادثه، حزب کمونیست آفریقای جنوبی اعلامیه ای به زبان رژیم استالینی در گذشته، این هو کردن ها را به عنوان عمل «ضدانقلابی» تلقی کرد و اعضایش را فراخواند تا «هر گونه اطلاعی برای شناسائی هوچی ها و عاملان این رفتار تحقیر آمیز دارند به حزب گزارش دهند»

نقش حزب کمونیست آفریقای جنوبی روشن است. این حزب مدافع رژیم بورژوای کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی و کاپیتالیست ها در مقابله با مخالفان و مبارزان طبقۀ کارگر است.

اگر رسانه های کارفرمایان، غالبا، برای بررسی مناسبات ناهنجار بین ماندلا و حزب کمونیست آفریقای جنوبی تمایل نشان می دهند، کلر در تایمز تحلیل شرم آور و ارتجاعی از این گزارشات عرضه می کند، گزارشی که هرگز به صفحۀ اخبار «روزنامۀ مرجع» نرسید.

بیل کلر که مشخصا می نویسد که روزنامه نگار تایمز بوده و به روسیۀ گورباچف و به همین گونه به آفریقای جنوبی در حال گذار فرستاده شده بوده است، یک ضد کمونیست ناب و سرسخت، و مدافع منافع شرکت های بزرگ آمریکائی است. با این وصف، او از نقش حزب کمونیست آفریقای جنوبی تجلیل به عمل می آورد.

او اتحاد ماندلا با این حزب را به «پراگماتیسم» این رهبر کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی نسبت می دهد، و در عین حال حزب کمونیست آفریقای جنوبی را  به عنوان عامل ارتقاء نظریۀ «تعدد نژادی» نزد ماندلا باز شناسی می کند و مخالفت با «ملی سازان و انتقام جویان» برای همآهنگ سازی دوران گذار با رژیم آپارتاید در سال 1992.

کلر اضافه می کند که، با این وجود، اتحاد حزب کمونیست آفریقای جنوبی و کنگرۀ ملّی آفریقای جنوبی «نشان می دهد که چرا آفریقای جنوبی نتوانست به وضعیت زندگی بخش عظیمی از طبقات پائین بهبود بخشد، و یا در مبارزه علیه فساد یا اتحاد جمعیتی رنگین کمان توفیقی بدست آورد.» توضیح او بر این اساس است که کنگرۀ ملّی آفریقای جنوبی در وضعیتی نبود که بتواند «به گذار از جنبش رهائی بخش به سوی حزبی سیاسی نیل کند، بی آن که از دولت بگوئیم.» او اضافه می کند که این حزب از «فرهنگ» جنبش های رهائی حفاظت می کند به این معنا که «به توطئه چینی تمایل داشته و مخالفت ها را مأیوس می سازد، و برای هدف نسبت به وسیله ارجحیت قائل است.»

توضیح ساده این است که دولت کنگرۀ آفریقای جنوبی قادر نبود به شکل بنیادی وضعیت زندگی توده های فقیر را بهبود بخشد زیرا مناسبات بهره کشی سرمایه داران و انحصار ثروتی را که پیش از آپارتاید وجود داشت، دست نخورده باقی گذاشت. قادر نبود در «مبارزه علیه فساد» توفیقی بدست آورد، زیرا تمام روابطش با رهبران سرمایه دار کشور با بزهکاری گره خورده بود، و به یک قشر کوچک از سیاهانی تکیه داشت که مناسبات سیاسی کاملا مشخصی داشتند.

علاوه بر این، می توانیم توضیحاتی را که کلر در مورد جنبش های رهائی بخش مطرح می کند در مورد دولت های سرمایه داری ایالات متحده به کار ببریم که توطئۀ بر پا کردن جنگ هایش بر اساس بهانه های دروغ توسط سر دبیر اسبق تایمز مورد پشتیبانی و پوشش خبری قرار گرفته و نوع واکنش نسبت به جنبش اعتراضی وقتی به روشنی آشکار می گردد که ادوارد اسنودن، ژولین آسانژ و برادلی منینگ را تحت پی گرد قانونی قرار می دهند.

سرانجام، کلر به این موضوع اشاره می کند که استالینیسم «با فروپاشی خود» بزرگترین خدمت را در حق ماندلا و کنگرۀ آفریقای جنوبی انجام داد. پایان جبهۀ شوروی به زعم او، به این معنا است که رهبران افریقای جنوبی در زمان آپارتمان «نمی توانستند به عنوان متحد ضروری در جبهۀ ممتاز جنگ سرد قرار گیرند. بازی تمام شده بود.»

یک تحریف تاریخی اختیاری چیز بیشتری نیست. مذاکرات با کنگرۀ آفریقای جنوبی برای کسب موافقت قانونی که از منافع سرمایه داران دفاع می کرد در عین حال به آپارتاید خاتمه می داد که در واقع 5 سال پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی اغاز شده بود. سال 1985، کارفرمای آنگلو ساکسون معادن گاوین ریلی (5) رهبران سفید پوست شرکت های آفریقای جنوبی را به لوساکا در زامبی برده بودند تا با اولیور تامبو و دیگر رهبران کنگرۀ آفریقای جنوبی ملاقات کنند.

رهبران نظام سرمایه داری و آپارتاید می دانستند که «بازی تمام شده است» به این علت که با موج انقلابی بی سابقه ای در تانشیپس سیاه رو برو شده بودند که مستقل از کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی گسترش یافته بود. رژیم مجبور شده بود در سر تا سر کشور وضعیت اضطراری اعلام کند. طبقۀ حاکم سرمایه دار در کشور به شکل نا امید کننده ای در پی کسب موافقتی بودند که بتواند این شورش را خاموش کند و در عین حال ثروت ها و املاکشان در امان بماند.

همان گونه که از تمام مقالات کلر انتظار می رود، تحلیل های او می بایستی کاملا با منافع دولت آمریکا انطباق داشته باشد، و ده ها سال پشتیبانی واشینگتن از آپارتاید، به این بهانه که رهبران آفریقای جنوبی«متحدان ضروری در جبهۀ ممتاز جنگ سرد بودند» توجیه گردد.

گروه های بزرگ مانند اکسون موبیل، جنرال موتور، ای بی ام، هلوت-پاکارد، بانک آمریکا، جنرال الکتریک، بی پی، سیتیگروپ، گودیر، یوناتد تکنولوژی و فورد منافع پر اهمیتی در آفریقای جنوبی داشتند و به یمن بهره کشی از کارگران سیاه تحت رژیم آپارتاید منافع سرشاری بدست می آوردند. سال 1985، ایالات متحده شریک تجاری اصلی و دومین سرمایه گذار خارجی مهم، نزدیک به نیمی از صنعت نفت آفریقای جنوبی را کنترل می کرد، و به همین گونه 75 درصد از صنعت رایانه ای، و 23 درصد از صنعت اتومبیل سازی. انگیزۀ اصلی این عملیات ارتباطی به سیاست جنگ سرد نداشت، بلکه موضوع اصلی منافع سرمایه داران بود.

مرگ ماندلا و اردوی تبلیغاتی که در پی آن راه اندازی شد عبارت است از اسطوره پردازی سیاسی و تحریف تاریخ، به کارگران آفریقای جنوبی ثابت کرد که ضرورتا باید از نقش استالینیسم و کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی در سقط جنین مبارزات انقلابی که در دوران آپارتاید به وقوع پیوست، درس عبرت بگیرند.

Bill Van Auken

Article original, WSWS, paru le 12 décembre 2013

 

1)Madiba

مترجم : لقبی بود برای نلسون ماندلا. مقالۀ زیر این موضوع را توضیح می دهد

Pourquoi Madiba plutôt que Mandela ?

http://www.metronews.fr/info/pourquoi-madiba-plutot-que-mandela/mmlf!VSF863yRlc7Cg/

2) Black Economic Empowerment 

3) Cyril Ramaphosa

4) Dominic Tweedie

5) Gavin Relly

 

نلسون ماندلا و بی شرمی غرب

ویدئو : اتیلیو بورون

Atilio Boron

انویستیگ اکسیون- به مدیریت میشل کولن


ترجمه توسط حمید محوی

28 دسامبر 2013

http://www.michelcollon.info/Nelson-Mandela-et-le-cynisme.html


 

پیشگفتار میشل کولن : آیا ماندلا به شکلی که رسانه های غربی منعکس کردند یک نوع «مادر ترزا» با شلوار است؟ یک شخصیت والت دیسنی « که همگیشان یکسان و خوب هستند» و تمام جهان می توانند دور او بنشینند؟ نه به هیچ عنوان واقعیت ندارد! آنچه را که رسانه ها نگفتند این است که :

1.خلاف تمام وراجی های رایگان غربی، ماندلا برای سرنگون سازی آپارتاید و بربریت آن، مبارزان را به جنگ مسلحانه فراخوانده بود.

2. در نتیجه او 27 سال در زندان به سر برد زیرا ایالات متحده، فرانسه، بلژیک و اسرائیل از رژیم آپارتاید پشتیبانی می کردند.

3.این رژیم سرنگون شد نه تنها به دلیل مقاومت مردمی، بلکه به یمن مداخلۀ تعیین کنندۀ کوبا که در تمام منطقه به خشونت های نظامی غربی پایان بخشید.

این است مطالبی که می تواند نسخۀ فراموشکار «والت دیسنی» را تحت تأثیر قرار دهد... فعلا  تا وقتی که تحلیل های جامع تر و عمیق تری از موفقیت ها و شکست های این مبارزه بدستمان برسد...

VIDEO sous-titrée

Traduction française : Artur Da Costa pour Investig'Action

Sous-titrage Octave Boussaton

Merci à Bruno et Paulette !

آدرس ویدئو

http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=jk1fMmqCCJE

ترجمه زیر نویس ویدئو :

رسانه های بزرگی جهان مدعی ربودن نماد سیاسی به نام ماندلا شده اند،

و ماندلا را به مثابه قدیسی «صلح طلب» و بی آزار و تهی، نوعی مادر ترزائی شلوار پوش در آفریقای جنوبی معرفی کرده اند.

آنها می خواهند که ما سال 1960 را بفراموشی بسپاریم، که کنگرۀ ملی آفریقای جنوبی، نلسون ماندلا، رهبر آن شیوۀ مسلحانه را به عنوان اصل شیوۀ مبارازتی برگزیده بودند.

می گویند ماندا آن شخصیتی است که به آپارتاید در آفریقای جنوبی پایان بخشید.

ولی چنین نظریه ای تنها نیمی از حقیقت را بیان می کند. بخش دیگری حقیقت به انقلاب کوبا و فیدل کاسترو باز می گردد،

و به یمن مداخلۀ کوبا در آنگولا

یگا نهای کوبا و آنگلولا نیروهای آفریقای جنوبی و «یونیتا» را شکست دادند که یک گروه آنگولائی راست گرا را تشکیل می داد و توسط ایالات متحده و آفریقای جنوبی مسلح شده بود.

نبرد کوئیتو کوآناوال، در 23 مارس 1988 به «استالینگراد آفریقا» شهرت دارد.

ماندلا که هنوز در زندان به سر می برد، نوشت که کوئیتو کوآناوال چرخش تعیین کننده ای برای پایان آپارتاید بود.

شتاب برای آغاز مذاکره بین دولت آفریقای جنوبی و کنگرۀ ملی آفریقا که کمی بعد موجب خاتمۀ رژیم نژاد پرست شد.

سال 1995 ماندلا یادآور شد که کوبائی ها به عنوان پزشک، آموزگار، سرباز، کارشناس امور کشاورزی آمدند و نه هرگز به عنوان استعمارگر.

آنها در مبارزه علیه استعمار در سنگر یگانه ای علیه ارتجاع و آپارتاید جنگیدند.

ما هرگز این نمونۀ تاریخی بی بدیل انترناسیونالیسم داوطلبانه را فراموش نمی کنیم

باید تمام این موارد را به یاد بیاوریم، زیرا امروز، آنهائی که 5 سال پیش هنوز او را تروریست قلمداد می کردند، یعنی همانهائی که در زندانی کردن او شرکت داشتند مانند دولت ایالات متحده

حالا در پی اختراع یک ماندلا برای والت دیسنی هستند

شمایلی تهی در خدمت منافع آنهائی که همچنان به استعمار آفریقا و جهان ادامه می دهند



استالینگراد آفریقا







December 29th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی